پاسخ به 2 شبهه
ادیان غیر الهی به لحاظ نگرش های مختلف به وجود مصلح برخی آن را قوم مدار برخی هم اجتماعی و جهان شمول ترسیم می کنند لیکن نکته ای که بایست بدان توجه کرد این است که اولاً آن مصلح بزرگ که جهان در انتظار اوست بی شک مهدی محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ است و ثانیاً از دیدگاه مکتب اسلام زمین از وجود حجت خدا خالی نیست گرچه در پس ابر غیبت باشد.
در این مقاله به دو شبهه در زمینه مهدویت پاسخ خواهیم گفت:
شبهه اول:
وجود باورهای شبه مهدویت در ادیان غیر الهی چه توجیهی دارد؟
فکر ظهور مصلح بزرگی که انسان را از دردها و محنت ها رهایی بخشد و به انسانیت مدد رساند در تمام نقاط عالم جریان دارد و بشریت در امتداد تاریخ با دیدن ناملایمات و فشارهای گوناگون به یک منجی که جریان تاریخ را عوض کند و دولت حق را پایه ریزی نماید باور دارد و معتقد است که با ظهور آن تمام تبعیض های طبیعی که بر بنیان پرهیزگاری، استوار نگشته است ریزش خواهد کرد و فکر ظهور یک رهایی بخشی که عدل و آسایش با ظهور آن در آخر الزمان به منصه ظهور خواهد رسید و عدل و برابری در دولت کریمه آن منجی شیوع خواهد داشت از جمله گزینه های ایمانی ادیان الهی و شعبه های غیر الهی است همچنان که یهود بدان ایمان آورده و مسیحیت به برگشت عیسی معتقد است زردشتیان به آمدن بهرام و هندوان به رسیدن ویشنو و بودائیان به ظهور بودا و حتی مغول برای ظهور دیگر باره چنگیز به انتظارند. هم چنان که این اعتقاد در مصریان قدیم و کتابهای چینیان نیز یافت می شود.
بهر حال باور به موعود و منجی از خصایص اندیشه بشری است اما در این میان ادیان غیر الهی به لحاظ جهان بینی خود تصوری گوناگون از منجی دارند که در نتیجه مردمان هم به لحاظ ایدئولوژی خاص نگاه متفاوت به منجی دارند. بهر حال برای مصداقی گردن بحث خویش، به آرمان های دو دین غیر الهی که باورهای شبه مهدویت در آنها جاری است اشاره ای کوتاه می کنیم و تفصیل بیشتر را به مجال وسیع تری وا می گذاریم.
آئین هندو
اندیشه موعود در این آئین با شخصیت کَلْکی شکل می گیرد بنابر فکر هندویی جهان از چهار دورة رو به انحطاط تشکیل می شود در چهارمین دوره یعنی عصر کَلْکی سراسر جهان را ظلم و تاریکی فرا می گیرد ناشایستگان بر جان و مال مردم مسلط می شوند و دروغ، دزدی، رشوه، سایه سیاه خویش را بر دنیا می گسترادند. در پایان چنین دورانی آخرین تنزل(اَوَتارة) ویشنو که کَلْکی نام دارد ظهور می کند تا شرارت و ظلم را ریشه کن کند و عدالت و فضیلت را برقرار سازد.
از اندیشههای ادیان معروف در جهان و ملل گذشته، بشارت به ظهور خاتم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و مصلح و منجی بشری در آخر الزمان که تحقق سعادت بشری در آن است داده شده است و در طول تاریخ بشری علاوه بر بشارتهای انبیاء به مصلح کل و منجی بشری، آرزوی همه انسانها بوده است و حتی آنهایی که پایبندی به دین نداشته و گفتار انبیا را تکذیب میکردند، در لابه لای گفتار و اندیشههای آنان نیز، وجود داشته و انتظار یک چنین مصلحی را داشتهاند
آئین بودا
اندیشه شبه مهدویت در این آئین هم با مفهوم مَیْتَرِیه تبیین می شود این واژه در سانسکریت به معنای مهربان است و در الهیات بودایی او را بودای پنجم و آخرین بودا از بودائیان زمینی می دانند که هنوز نیامده اما خواهد آمد تا همگان را نجات دهد و بودایی خویش را به کمال رساند.
نتیجه گیری:
همان گونه که در ابتدا یادآورد شدیم ادیان غیر الهی به لحاظ نگرش های مختلف به وجود مصلح برخی آن را قوم مدار برخی هم اجتماعی و جهان شمول ترسیم می کنند لیکن نکته ای که بایست بدان توجه کرد این است که اولاً آن مصلح بزرگ که جهان در انتظار اوست بی شک مهدی محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ است و ثانیاً از دیدگاه مکتب اسلام زمین از وجود حجت خدا خالی نیست گرچه در پس ابر غیبت باشد.
شبهه دوم:
بحث منجی در تمام ادیان از جمله ادیان بشری وجود دارد. پس این احتمال وجود دارد که این اندیشه ساخته ذهن بشری باشد که در ادیان دیگر و از جمله اسلام نفوذ کرده باشد، اسلام در این باره چگونه پاسخ میدهد؟
این یک واقعیت است که عقیده به مصلح کل، یک فکر و عقیده جهانی بوده و اختصاص به یک ملت و یا مذهب و دین ندارد. بلکه تمام ادیان آسمانی در این عقیده مشترکند و پیروان همه ادیان معتقدند که در یک عصر تاریک و بحرانی، که جهان را فساد، بیدینی و بیدادگری فرا گرفته، نجات دهندهای بزرگ طلوع میکند و به واسطه نیروی قوی فوق العادة غیبی، اوضاع آشفته جهان را اصلاح میکند و خداپرستی را بر بیدینی غلبه میدهد و همه در انتظار چنین موعود نیرومند غیبی به سر میبرند. ولی در مصداق آن نظرهای گوناگونی وجود داشته و هر ملتی آن را به لقبی مخصوص میشناسند.
امّا این که این اندیشه ساخته ذهن بشری باشد، یا این که از ادیان و ملل گذشته در اسلام نفوذ کرده باشد، به دور از واقعیت است. بلکه این یک وعده بر حق خداوند است که در نهاد بشری نهفته شده است.
آخرالزمان
بدلیل اینکه:
1. اگر اندیشه بشری و دینی بر اساس آن استوار گردیده باشد، هیچ گاه بقاء و ثبات نخواهد داشت. زیرا در اثر تحولات بشری و نقض و ابرامهای اندیشه دیگران بر آن، و زمینه رشد فکری بشر در عالم، خاصیت اولیه خود را از دست داده، کم کم رو به فراموشی سپرده میشود که نمونه بارز آن، دین فرعونی است که تاریخ و تجربه نشان داده که هیچ گونه اثر از آن در دنیای فعلی وجود ندارد تا تحت عنوان دین فرعونی مطرح باشد.
2. ایمان به ظهور مصلح دینی در عالم و برپا داشتن حکومت عدل الهی در تمام نقاط زمین، از اهداف همه انبیاء گذشته بوده و نسل به نسل آن را تقویت نمودهاند.
و هم چنین، از اندیشههای ادیان معروف در جهان و ملل گذشته، بشارت به ظهور خاتم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و مصلح و منجی بشری در آخر الزمان که تحقق سعادت بشری در آن است داده شده است و در طول تاریخ بشری علاوه بر بشارتهای انبیاء به مصلح کل و منجی بشری، آرزوی همه انسانها بوده است و حتی آنهایی که پایبندی به دین نداشته و گفتار انبیا را تکذیب میکردند، در لابه لای گفتار و اندیشههای آنان نیز، وجود داشته و انتظار یک چنین مصلحی را داشتهاند.
3. ایمان به مصلح موعود، خواسته فطری همه انسانهاست. و همه انسانها فطرتاً قایل به کمال بوده و در جستجوی آن میباشند و همه انسانها، فطرتاً عدالتخواه بوده و از ظلم و جور بیزارند و حاجتی بشری که خواهان عدالت و کمال است، در نهاد هر انسان پوشیده بوده و در زمانهای گوناگون ابراز گردیده است.
فکر ظهور یک رهایی بخشی که عدل و آسایش با ظهور آن در آخر الزمان به منصه ظهور خواهد رسید و عدل و برابری در دولت کریمه آن منجی شیوع خواهد داشت از جمله گزینه های ایمانی ادیان الهی و شعبه های غیر الهی است همچنان که یهود بدان ایمان آورده و مسیحیت به برگشت عیسی معتقد است زردشتیان به آمدن بهرام و هندوان به رسیدن ویشنو و بودائیان به ظهور بودا و حتی مغول برای ظهور دیگر باره چنگیز به انتظارند
4. ایمان به مصلح جهانی در تفکر غیر دینی؛ اندیشه اصلاح جهانی مربوط به نوع انسان بوده و مختص مۆمنین و متدینان نیست. «برتراند راسل» که یک انسان غیردینی است میگوید: «عالم در انتظار مصلح است که همه را به وحدت دعوت نموده و در تحت یک پرچم و یک شعار فراخواند.»
5. دلیل دیگری در این جهت که اندیشه مصلح کل و یا مهدویت خلاق ذهن بشری نمیباشد، بشارتهای ادیان گذشته است. بسیاری از کتب ادیان، بشارتهائی از پیغمبر خاتم ـ صلّی الله علیه و آله ـ داده است و وعده دادهاند که سلسله نبوت در او پایان یافته و نبی و پیامبر دیگر، بعد از او نخواهد بود و قرآن کریم نیز این وعدهها را تأیید کرده و از جمله قول عیسی بن مریم ـ علیه السّلام ـ را اینگونه میفرماید: حضرت عیسی بن مریم ـ علیه السّلام ـ فرمود: «ای فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوی شما هستم، آنچه از تورات در دست دارم تصدیق کنید. و بعد از خودم به رسولی بشارت میدهم که اسم او احمد است و همان گونه که ادیان گذشته و پیامبران الهی از نبی خاتم ـ صلّی الله علیه و آله ـ خبر داده و از اوصیاء او نیز بشارت دادهاند.
بنابراین، اندیشه مصلح موعود و یا مهدی منتظر، یک اندیشه بشری و زاییده ذهن ملل و جوامع نمیباشد و چنین نیست که این اندیشه زاییده ذهن بوده و در اسلام نفوذ کرده باشد. بلکه این اندیشه اگر در جوامع قبل از اسلام بوده بر اساس وعده الهی و حکمت حکیمانه او و بر مبنای فطرت بشری استوار بوده است.
سخن آخر اینکه:
اراده حتمی خداوند بر این قرار گرفته است که ـ دیر یا زود ـ پایان حق، پیروزی و پایان باطل، نابودی باشد.
(نهج البلاغه، حکمت 281)